ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

دیر شده

یه ربع پیش با مسئول پرده سرا حرف می زدم. گفت : خیلی دیر شده یالا پاشو بیا مدل پرده های خونه تو انتخاب کن که اگه دیر بیای نمی تونم کارتو به موقع تحویلت بدم!  

(64 روز دیگه عروسیمه)  

 

 هنوز خرید نرفتیم 

آزمایش ندادیم 

سفره عقد انتخاب نکردیم  

بابت اندازه های لباس عروسی نرفتیم مزون 

کارت عروسی انتخاب نکردیم

جهاز الهام هنوز ناقصه همه چی هم گرونه !!!   

 منم که نشستم تهران و برا خودم صاف صاف می چرخم به بهانه ی پایان نامه!!! اونقدر هم روش کار کردم که اگه استاد راهنمام منو ببینه با یه تیر خلاصم می کنه!!!  

25فروردین امتحان دکترا دارم!!! ولی هنوز کتاباشم نخریدم که شروع کنم به خوندن!!! آخه آدم 15روز بعد عروسیش میتونه دکترا امتحان بده؟ نه انصافا... 

 

بسه دیگه گریه ام گرفت!  

 

پ.ن: کارای زیر رو هم انجام دادیم( اون دفعه که رفته بودم ولایت): 

رفتیم موسسه ی فیلمبرداری  هماهنگیا رو انجام دادیم .

رفتیم آرایشگاه برا عروس خشگل ( خودم) وقت گرفتیم .

رفتیم مزون لباسمو انتخاب کردم! ( بعدا عکسشو می زارم اینجا)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد