-
گودبای
جمعه 27 خردادماه سال 1390 16:37
وبلاگم رو تا چند وقتی آپدیت نمی کنم!!!!! به دلایل شخصی که شرایط برام پیش میاره!!! ولی به همه ی شما دوستای گلم سر میزنم و می خونمتون و نظرام رو براتون میذارم!!!! شایدم یه مدت دیگه با یه وبلاگ جدید برگردم! منو فراموش نکنییییید !!!! توصیه ی ایمنی: آدرس وبلاگتون رو به بعضیا ندید
-
ته تغاری
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 00:05
امروز یه روز خوب دیگه بود!!!! یه دوست جون ماه و گل دیگه رو خدا از آسمون تالاپی انداخت جلوم !!!! اول براتون بگم که خیلی برام روز سختی بود و خیلی سعی کردم کارامو پیش ببرم و خداروشکر خیلیاش جور شد به جز یکی که البته خیلی هم مهم بود !!!!!!( استاد راهنما دیگه ) خلاصه که بعد از یک روز سخت و پرمشغله و بدو بدو کردن از این ور...
-
حسن کچل
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 19:20
می بینید که عادت کردم هرروز یه پست جدید بزارم !!!! ولی خب امروز یه کار جدید کردم !!!! ماجرا اینه که امروز با حسن کچل رفتیم ددر!!!!( اسم واقعیش رو نمی گم چون دوست داره مستعار بمونه انگار !!!!!) کلی عزیز دلمه کلی دوست داشتنیه کلی هم دوسش دارم !!!!!!!!!! جریان دیدارمونو حسن کچل توی وبلاگش نوشته و من دیگه نمی نویسم که...
-
جاروبرقی سلطنتی
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 20:13
دیروز عصر یه پست موقت مرموز گذاشتم و امروزم پشیمون شدم از گذاشتنش و پاکش کردم رفت !!!!! همه ی دوستای گلی که سر زدین و رمز خواستین از همه تون معذرت می خوام و قول می دم دیگه از این کارای رمزآلویی نکنم ! باور کنید خودم هم از کارم خوشم نیومد!!!!! خب عرضم به حضورتون که دوروزه که تهرانم و با یه بار دانشگاه رفتن تمام امیدهام...
-
عجب !!!
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 20:44
خب باز من رفتم و بعد ۱۰ روز سر و کله ام پیدا شد!!!! (با عرض پشیمانی و ندامت و صورت شطرنجی) ولی خب خیلی سرم شلوغ پلوغ بود و توی هفته های آینده شلوغ تر هم میشه !!! آخر هفته ی گذشته تعطیلات خیلی خیلی پرباری داشتیم !! عموها از اقصی نقاط کشور جمع شده بودن زادگاه و ما همش مهمونی بودیم و خیلی خیلی خوش گذشت !!! عقد کنون عمو...
-
عنوان ندارد!!!!!!!!
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 16:54
دیروز خیلی خیلی حالم پنچر بود! تازه از خونه ی مامان اینا برگشته بودیم و من دوباره کلی دلم براشون تنگ شده بود! خلاصه که از صبح پاچه ی شوووور خان رو گرفتم تا آخز شب!!!! مخصوصا اینکه آخر هفته کلی بهمون خوش گذشته بود و دوباره رسیده بودیم به اول هفته !!!!!!!! خب آخر هفته ی خود را چگونه گذراندید؟ به نام خدا!!! ما 4شنبه...
-
روز مادر
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 15:47
یوهوووووو! روزمون مبارک!!!! خب همونجور که همگی در جریانیم امروز روزمون هست و ما بسیار خوشحال می باشیم واسه خودمون !!!! دیشب یه کادوی عجیب غریب دیجیتال گرفتم از شوهری!!! یعنی اصلا انتظارشو نداشتم ها !!! همه چی رو حدس زدم به جز چیزی که توی اون جعبه کادوپیچ قرمزه بود ! دوربین عکاسی!!!! هیچ خانومی دوربین عکاسی گرفته روز...
-
چه میدونم؟؟
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 14:37
شوووری ما باز جلو تی وی خوابش برده و من مثل یه همسر نمونه تلویزیون رو خاموش می کنم و روشم یه پتو نمی ندازم!!!!!! آخه دوست نداره وقتی می خوابه روش پتو باشه برعکس من که توی گرمای تابستون هم باید یه چیزی روم بکشم تا خوابم ببره ! میام و صاف میشینم پای لپ تاپم و هی به مخم فشار میارم که چی بنویسم ! اینقدر فکر کردم که دیدم...
-
رفیق بازی
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 01:04
عصر دوشنبه با سمانه جلوی در بولوار کشاورز پارک لاله قرار داشتیم ! دیدمش و یه نیمکت پیدا کردیم و کلی حرف زدیم و خندیدیم و برای رفتن خونه ی دوستم مینا برنامه ریزی کردیم ! وسط زر زدنهامون یه آقایی اومد گفت میشه چند دقیقه مزاحمتون شم ؟؟؟؟ من و سمانه این شکلی شدیم: هرچی هم نگاه می کردیم اصلا شکلش به مزاحما نمی خورد !!...
-
دوباره تهران
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 20:29
وای چه هوای توپی! امروز صبح و ظهر بارون خیلی خوشگلی بارید و هوا واقعا معرکه شده بود ! اصلا فکر نمی کردم هوای تهران اینقدر خنک باشه ، کلی امروز زیر بارون لرزیدم و این لرزیدنه خیلی بهم حال داد ! دیروز صبح رسیدم تهران و اولین دوستی که دیدم زی زی بود که پاش توی پیست اسکیت شکسته و توی گچه و با دوتا چوب زیر بغل راه میره !...
-
افکار شوم
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 13:54
چند روزیه همش تو فکر اینم که وبلاگم رو طلاق بدم ! راستش اینه که هیچی به اندازه ی وبگردی و خوندن وبلاگای دوستام منو خوشحال نمی کنه ! هنوزم اولین کاری که بعد از روشن کردن لپ تاپم می کنم چک کردن وبلاگای دوستامه که ببینم چه ماجراهایی داشتن و امروز چه حسی نسبت به زندگیشون دارن ! ولی درباره ی وبلاگ خودم دیگه حس خاصی نسبت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 23:08
آقای شوهر ما رفته مسافرت دوروزه برای جلسه ی دفاع خواهرش ! منم که تنها بودم اومدم خونه ی مامان و دارم یه دست و پایی استراحت می دم! جمعه عصر نیت کردم برم تهران ولی خب فعلا که بلیط ندارم! دلم برا مامان و بابا و داداشیام خیلی تنگولیده بود! فردا شب هم طبق روال دیگر پنج شنبه ها مهمونی پاگشا دعوتیم خونه ی مادر شوهر اینا !...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1390 16:14
واقعا هیچ اتفاق خاصی تو زندگیم نمی افته !!!! از صبح تا شب هم هیچ کار مفیدی که به درد دنیا یا آخرت بخوره انجام نمیدم! 5شنبه هفته قبل مامان مهمونی پاگشا گرفته بود برامون و 5شنبه ی این هفته هم بابابزرگی دعوتمون کرده! دیشب هم رفتیم خونه ی خاله ام شام موندیم و کلی با تلویزیون 3Dیشون ور رفتیم و متوجه شدیم که چقد الهام و...
-
به قول انگلیسیا i'm back
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 21:19
تا چند هفته پیش اگه دو هفته وبگردی نمی کردم فکر می کردم رفتم زندان گوانتانامو!!!! قدیم تر ها که اینترنت دیزلی بود و باید هی کارت می خریدیم یا بعدترش که باید حساب شارژ می کردیم بابا مدام فکر می کرد خط تلفن یا شرکت سرویس دهنده مشکل داره که هنوز نگرفته تموم می شد!!! خوب حدس بزنید کی اوقات فراغتش رو پای وب خرج می کرد؟؟ یه...
-
اینجا:مشهد، حرم امام رضا!امکان آپ کردن باموبایل بیشترازاین نیست!
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 12:33
-
-
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 15:27
همه تو خونه خوابیدن!!!! البته الان ظهر جمعه است و من و همسر گرامی اومدیم خونه ی مامان منم که شبا هم به زور خوابم می بره چه برسه به ساعت چهارده و پنجاه و هفت دقیقه ی عصر!!! بنابراین اومدم افتادم به جون لپ تاپ داداش بزرگه که الان پای تی وی خواب رفته و من هی صلوات می فرستم که از خواب نپره منو دستگیر کنه!!!! ما فردا عصر...
-
فیل شاخدار؟؟؟؟
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 21:16
از صبح بیدار شدم کلی درس خوندم!!!! باور کنید راست می گم !!!! حتی نهارم درست نکردم و مرتضی از بیرون گرفت !!!! عوضش امروز عصر همش بیرون بودم !! رفتم آرایشگاه و موهامو کوتاه کردم !! خیلی جالبه ها همه ی شوهرا دوست دارن موهای عیالشون بلند باشه اونوقت شوهری ما فرمودن برو کچل کن!!!! منم که دست به اطاعتم خوبه !!! بعدشم عین یه...
-
اولین پست خونه ی خودمون
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 15:24
من خانوم خونه ام!!!! نمی فهمم چه جوری ملت با یه شوهر و ۲ تا بچه هم میرن سر کار هم درس می خونن هم تفریح می کنن و.... من که توی این یک هفته و نصفی که از عروسیم می گذره به هیچ کاری نرسیدم ! دائم در حال جمع و جور کردن و پختن و شستن و روبیدنم!!!! حالا خوبه همش یا مهمون بودیم یا غذای بیرون خوردیم !!!!! امشب هم خونه ی همکار...
-
عروسی ی ی ی ی ی ی ی
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 15:53
وای وای وای خدایا شکرت راستش اینکه ما تو خونه مون اینترنت نداریم !!! منم که حسابی معتاد بودم الان در حال دق کردنم از دوریش!! البته مرتضی خان گفته که میره دنبال گرفتن وایرلس ولی فعلا که خبری ازش نیست و من شدیدا توی ترکم!!!! خب بگم از عروسی!!!!! جای همتون خالی ! عروسی بهم خیلی خوش گذشت ! البته نمیدونید چه استرسی دو روز...
-
کارت عروسی
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 21:44
آی دلم داشت میترکید از دوری این لپ تاپ لکوموتیو و وبلاگای دوستام !!!! از پنج شنبه که رفته بودیم برا بردن جهاز و چیدنش اصلا یک دقیقه هم فرصت نشد روشنش کنم!!! یعنی کلا ازش دور بودم ها!!! !!! پنج شنبه ظهر پرده فروشه اومد و پرده ها رو نصب کرد که خشگل شدن و به خونه مون میان! عصرشم برادرا با یه کامیون قراضه از راه رسیدن!!!...
-
روز بردن جهیزیه است!!!!
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1390 07:42
این پست رو دو دقیقه ای آپ می کنم و میرم چون احتمال میدم تا یه 2روزی خبری ازم نباشه ! امروز صبح زود بیدار شدیم و همه چیز رو آماده کردیم که ببریم خونه ی همسر آینده !!!! بردنشون امروز تموم میشه و از فردا هم شروع می کنیم به چیدنشون ! تازه پرده فروشه هم هنوز اومدن یا نیومدنش قطعی نیست و بابا می گه : فکر کنم خونه تون پرده...
-
تحویل سال 1390
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 19:20
آمد از در فصل زیبای بهار نوبهاران خنده زد بر سبزه زار پیک نوروزی رسید از آسمان از سفر آمد پرستو نغمه خوان ... من سال تحویل رو از دست دادم !!! کلی آرزو ردیف کرده بودم کلی خواسته داشتم کلی دعا سر هم کرده بودم و به خیلی چیزا فکر کرده بودم که از خدا بخوام .... ولی خوابم برد!!!!! یه ربع بعد از سال تحویل از خواب پریدم و...
-
هفت سین داداش کوچولو
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 21:55
از اونجایی که بابا جونی ما تهدید کرده هرکی موقع سال تحویل بیدار نباشه از عیدی امسال سهمی نداره ما هم در راستای پر کردن اوقات فراغتمون تا لحظه ی تحویل سال اقدام به گذاشتن یه پست دیگه توی سال 89 نمودیم!!! موضوع این یکی پست هفت سین سال 90 بود که چون داداش کوچولو خودش رفت سراغش و روبراهش کرد تغییرش دادم به هفت سین داداش...
-
خود شناسی دم عید!!!
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 11:34
من که اینقد خرید می کنم و کار دارم که اصلا قابل توضیح دادن نیستن!!!!!!!!!!!!!! دیشب که تصمیم گرفته بودم برم بع بعی بشمارم تا خوابم ببره به فکرم رسید به جای شمردن اونا بشینم و عادتای عجیب و غریبم رو بشمرم !!! اونقد بعضیاشون خنده دار بودن که خودم هم خنده ام می گرفت البته نوشتن بعضیا اینجا جاشون نیست!!! اول اینکه من تو...
-
روز شمار
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 18:23
-
۱۲ روز مانده به عروسی
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 12:01
بچه ها عید حسابی از ذهنم رفته ! اصلا یادش نبودم! شروع سال جدیدم رو از ۱۲ روز دیگه گذاشتم که روز عروسیمه ! من عاشق عید و سال تحویل بودم ، عاشق خرید قبل عید، خونه تکونی ، روبوسی بعد سال تحویل ، عید دیدنی و عیدی گرفتن و.... هیچ وقت فکر نمی کردم اتفاقی باعث بشه که من عید رو فراموش کنم ولی امسال یهو به خودم اومدم دیدم...
-
12-2
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 17:01
چندروزیه که تو این فکر بودم از بلاگ اسکای مهاجرت کنم برم بلاگفا!!!! آخه انگار یه کمی امکاناتش بیشتره تو سرویس دهی!!! برا همین یه وبلاگ اونجا به نام این یکی وبلاگم ساختم و رفتم که براش همین قالب رو نصب کنم!!! (منظورم قالب قبلیه چون الان دیگه مجبوری اینو گذاشتم) اما همین که داشتم توی pichak.net دنبال کد قالب می گشتم یهو...
-
آزمایش خون و آغاز جهاز کشی
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 21:44
الهی من قربون همتون برم که گفتین آزمایش ازدواج آمپول نداره !!!!!! انگار قوانین عوض شده و من جای یکی دوتا زدم!!!!!! اول صبح که رفتیم آزمایشگاه یَک غلغله ای بود که نگو! شانش آوردیم نامزد خان صبح زود رفته بود نوبت گرفته بود! اول آزمایش خون دادم بعدش آزمایش جیش!!!!( ببخشید ادرار) 2ساعت و نیم هم نشستیم سر جلسه ی مشاوره قبل...
-
نخود لوبیا + تولد نامزدی خان
شنبه 21 اسفندماه سال 1389 16:55
امروز از اون روزا بود که با آرامش ساعت 10 پا شدم و از اتاق اومدم بیرون! البته ناگفته نمونه که دیشب مهمون داشتیم و ما کلی خسته بودیم ها!!!! چشمم افتاد به مامان خانوم که کلی حبوبات و سبزی خشک و دوا گیاهی و... رو که بابا خریده بود ریخته دور و برش و داره باهاشون ور میره!! تا منو دید با خوشحالی گفت الهام صبحونه تو بخور و...
-
بهترین چیزها توی زندگی رایگان هستند
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 11:25
این عنوان رو چندروز پیش یکی از دوستام برام ایمیل کرده بود . که خیلی دوستش داشتم و خواستم برا شما هم بزارم ببینید::