1- همین الان برا دکترا اسم نوشتم...( این ماجرا یک ماموریت سرّیه ، به کسی نگید)
در همین حین که به کسی نمی گید دعا کنین منم قبول شم.. وگرنه میمیرم از حسودی ( حسودم عمه ته)
2- رفتم خرید!!! همتون درک می کنین خوشی بعد از خرید رو... یه جور خلسه ی روحانیه
3- من 3 هفته است اینجام هیششششش خبری نیست.... حالا که می خوام برم ولایت همه تون یا مهمونی میدین یا میخواید برید اردو یا نذری دارین یا هزار چیز دیگه!!!!
4- من : از اداره جیم شو بیا خونه پیش من
نامزد: نمیشه
من: خب دلم تنگ میشه
نامزد: خب بیا اداره!!!!!!!!! ( هیچ شرحی ندارم)