ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

این یکی متفاوته!!!!

 هیچ وقت کاملا بهش اعتماد نداشتم

هیچ وقت کاری رو صرفا برای راضی کردن اون انجام ندادم

هیچ وقت چیزی رو ترک نکردم چون فقط اون خوشش  نمیومد

هیچ وقت نشون ندادم بهش نیاز دارم

هیچ وقت از ته دل باهاش درد دل نکردم

همیشه فکر کردم من در حد  اون  نیستم

در عوض :

 هیچوقت تو زندگیم تنهام نذاشت

همیشه بودنشو کنارم با دل و جون حس کردم

همیشه من خراب کردم و اون درست کرد

همیشه درمونده شدم و اون روبراه کرد

همیشه زندگیم همونجوری شد که دوست داشتم

همیشه کمکی می کرد که انتظار نداشتم

و

همیشه از اینکه آخر آخرش همه چی به نفع منه بهت زده شدم...

حالا فک می کنم اگه باورش می داشتم

 اگه به رضایتش فکر می کردم

و اگه باهاش حرف می زدم... چیا در انتظار زندگیم بود ؟؟؟؟؟؟ 

ای خدا مرسی که اینقد مهربونی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد