ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

ماجراهای من و زندگی

من:الهام متولد شهریور ۶۳ ! از۱۰ فروردین۹۰ با همسریم زیر یه سقفیم و از وقتی هم یادم میاد یا دانش آموز بودم یا دانشجو!!!

من و مریم۲

 روز دوم:  

یه اتفاق خوب افتاده::: رفتیم بازار بزرگ. از مترو که پیاده شدیم یکی یه کارت داد دستم! اول فکر کردم مثل همیشه تبلیغه ولی یه کم وارسی بیشتر نشون داد که یه کارت هدیه ی ۱۰ هزار تومنیه!!!!!!!!!! به مناسبت افتتاح یه پاساژ منم کماکان باورم نشد تا وقتی که رفتیم و تنها چیزیکه پیدا کردم یه جفت صندل خکشل بود که البته ۱۲ ت بود من ۱۵۰۰ دادم و گرفتمش!!!  نمی دونین چه حالی داد!!!‌ تازه کارت هدیه رو فقط به من داده بودن و به دوستم که همرام بود نداده بودن!!! ( به نامزد خان که گفتم باز یه گریزی به مبحث شانسالو بودن من زد - بین خودمون باشه پر بیراه نمیگه طفلک-)  

یه اتفاق بدم افتاده :‌  رفتیم کاخ گلستان و شمس العماره رو بازدید کردیم. خیلی خوشگل بود !!! وقتی که می خواستیم از محوطه اش خارج شیم مریم خانم که بعد از ۱۲ سال دوستی یهو یادش افتاده من چه شکلی هستم شروع کرد به تعریف از چش و ابروی من فلک زده و ارائه ی راهکارهای بهینه سازی زیبایی مصنوعی که هنوز جمله اش از ناحیه ی گوش بیرونی بنده به گوش درونی نرسیده چنان کله پا  شدم که بعد از کلی ناله و از جا بلندشدن با کمک مسبب ماجرا باورم نمیشد جاییم نشکسته باشه !!!‌می بینید توروخدا؟ حالا کی خوش شانسه؟ 

 

بعد این قضایا هم رفتیم باغ سپهسالار برای خریدن کفش حاج خانوم و بعد هم گیشا که سوغاتیاش رو هم بخره!!! 

در پایان الهام خانوم درحال ایفای نقش  مرده ی متحرک به خوابگاه رسید و تا الان افقی بود !!! 

آخیش خداروشکر سرده هوا !!! 

 

پ.ن: فردا اولین روز ولنتاینیه که منم بالاخره یه عشق واسه خودم دارم!!!‌ منتها یه ۱۰۰۰ کیلومتر ناقابل ازم دوره !  ( یک مدل خود دلداری:غصه نمیخورم عوضش سال دیگه باهمیم

 

پ.پ.ن: مریم فردا میره خونه!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد